دل نوشته های من

اینجا یه وب تفریحیه و همه چیز اینجا پیدا میشه***اللهم عجل لولیک الفرج العافیت و انصر ....***

دل نوشته های من

اینجا یه وب تفریحیه و همه چیز اینجا پیدا میشه***اللهم عجل لولیک الفرج العافیت و انصر ....***

دل نوشته های من

بسم الله النور
سلام به تمام کسانی که عاشقانه خدارا دوست می دارند
-----------------------------
من مریم تنها نویسنده ی این وب هستم.... به تمام دوستان و عزیزانی که افتخار میدن به وبم وارد میشن خوش آمد میگم
-----------------------------
اللهم عجل الولیک الفرج
تویی بهانه ی آن ابر ها که میگریند/بیا که تازه شود این هوای بارانی
----------------------------
کز دست و زبان که براید/کز عهده ی شکرش به در آید

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دست نوشته» ثبت شده است

گل واژه های غروب را در پیش چشمان زبانم زمزمه میکنم

انگار با هر لحظه نگاهی را به به سوی خودم جلب میکنم

نگاهی آکنده از هر بدی

نگاهی گرم و روح افزا بود

فروب ه میشود دلم هوایی که میشد

قلبم پر میکشد به سوی ملکوتی که تا بحال نچشیده  ام

و پا هایم سست میشوند از اراده ای که خودم هم از وجودش بی خبرم

آرام چشمانم را به غروب عادت داده ام

عادتی سخت که هیچ گاه مروارید هیش را کنار جویبار چشمانم تنها نگذارد...در این وقت عظیم

چشم که بر میدارم خورشید گیسوانش را از سر مهربانان زمین گسسته و آرام قلقلکشان میدهد...

اینبار هم دلدار نیامد

گزندی نیست

ما منتظران در طلبش مشتریانیم ولی

او سلیمان جهان است که مرهم با اوست....

ناممان منتظر است اما کاش

گوشه غیرتی از کلمه ی انتظار به ارث بوده باشیم....


اللهم عجل الولیک الفرج

photo by me

قلمی از من

به نام خدا

این پست پیوست بهاران است...

پیوستی در تغییر شاید...

در رویای بیداری ات، ان گاه که به خاموشی و ژرفای درونت گوش فرا می دهی، افکارت همچون دانه های برف بر سرت می بارد و بر خلجانات درونی ات تن پوشی سپید از آرامش می بخشد. آیا رویا ها چیزی جز توده های ابر اند که بر بلندای ان درخت تنومند که ریشه در قلب هامان دارد، به میوه و گل می نشیند؟و آیا اندیشه هایتان جز گلبرگ هایی است  که نسیم قلب های تان بر تپه ها و دشت ها می پراکند؟.....قسمتی از کتاب باغ پیامبر اثر جبران خلیل جبران و ترجمه ی کبری روشنفکر

روی این متن خیلی فکر کنید......اگر مایل بودید فکر هاتون رو برای ما هم بزارید تا با همفکری شما دوستان سالی جدید و پر از تغییرات خوب رو آغاز کنیم.....ما می توانیم بر افکار درونیمان مسلط بشیم و بهش فرمان بدیم که.............بقیش با شما......

و در آخر......حال ما خوب است....اما تو باور نکن.....


این روزا اینجا پر از عطر بهار نارنج هست
اینم عکس شکوفه ی بهاری که من گرفتم
به سراغ بهار میروم بی انکه بدانم زمستان چگونه گذشت.....

اللهم عجل الولیک الفرج
التماس دعا....

آب مایه ی حیات است.دریا ها جلوه ی زیبایی از اب اند.آب نشان ایمان روشنی طراوت و زندگی است.

این روز ها همه دم میزنند از گرما،بی ابی،خشک سالی،و ... . این روز ها حواسمان نیست که قطبی سرد در حال اب شدن است کوه های یخی که هر دم سر های خود را در آب فرو میبرند و به دریایی از این بی کرانه ی بی آبی میرسند.این روز ها حواسمان نیست اشکال هندسی یخ به جاری اب تبدیل گشته....این روزها آری خودمان هم نمیدانیم حیواناتی به فضای یخ الود نیاز مندند،خرس هایی که مظلومیتشان هیچ صدایی ندارد.این روز ها دم میزنیم از علم و فناوری و تفکر...تفکر ما این است،علم ما میگوید انرژی تولید میکنم برای ارامش ،فناوری ما میگوید برای ساخت انرزی اشکالی ندارد زمین گرم شود فقط راحت باشیم کافیست.

یادم میآید جایی خواندم که یک نفر از دانشمند زیست شناسی میپرسید که چند سلول در مغز ما و جود دارد؟دانشمند پاسخ داد:تعداد سلول زیاد است اما اگر بدانید که چقدر در انجا بی کاری است غبطه خواهید خورد.

اری این روزها ما خودمان هم به فکر اسایش خود هستیم.میگوییم محیط زیست اما زیستش کجا بود؟

این روز ها آن دریای ابی به کویری پر از هندسه تبدیل شده هندسه ی خاکی پر از سوال... .

دوست داریم فضا نورد شویم و از دور کره ی ابی زیبای خود را تماشا کنیم....بی خبریم از اینکه کره ی ابی ما در حال مردن است.کره ی زیبای ابی ما دارد قهوه ای میشود و رنگ از رخسارش میپرد.

همیشه می گویند کویر پر از صبر است ما خودمان میبینیم که کویر چقدر صبور است در مقابل جوانه ی سبز کوچکی که در صحرای بی اب متولد می شود .

کودکان تشنه لب جنوب بیشتر از ما قدر اب را میدانند... .

آب الفبای زندگی است الفبایی که از بی خبری و نادانی ما تشکیل شده ابی که بودنش زندگی و نبودنش مرگ است.


«اب را گل نکنیم»

گل را آب کنیم

کردیم زمین را گرم

آب را گل کردیم

بی مخبر ماندیم ما

از طلوع خورشید

و از ان یخ هایی

که از مرثیه ی دست تر ثانیه ها

می شدند از هندسی خود دور

پیش به ان جاری اب

و در ان جاری اب

گرمیه خفته شکفت

گرمایی که موج دریا ها را

به لبان تشنه ی لوت

و به آرامی شب ، و به گرمایی تابانی

و به بی تابی چشمه و به دل سردی ابر

میزد گره کور که ان را نتوان دید هرگز

کودکی تشنه لبان به دنبال حیات

می شود در پس ان حادثه ی تلخ پنهان

«اب را گل نکنیم»


با تشکر از اینکه وقت گذاشتید و خوندید ولی خواهش میکنم کپی برداری نکنید و بدونید که اگر کپی برداری کردید خدا میبیند و من راضی نیستم حتی با ذکر منبع هم کپی برداری ممنوع.خیلی ممنونم


ضمنن شعر از خودم هست اونم لطفا کپی برداری نکنید

(ای پی شما هنگام کپی برداری ثبت خواهد شد)

با تشکر 


امضا مریم خادم پیر